دوست عزيز وبلاگ داستان هاي کوتاه منتقل شد!

با تشکر از بازديد شما لطفا از اين پس داستان هاي کوتاه را از اين آدرس دنبال کنيد
http://www.dastanekootah.in
اگر به وبلاگ ما لينک داده ايد لطفا آنرا اصلاح فرماييد

از این پس داستان های کوتاه را از آدرس جدید دنبال کنید http://www.dastanekootah.in/

7.15.2010

چاله ایرانیان

چاله ایرانیان

حكايتي از عبيد زاكاني:

خواب ديدم قيامت شده است
هر قومي را به داخل چاله اي عظيم انداخته و بر سر هر چاله نگهباناني گرز به دست گمارده بودند الا چاله ي ايرانيان.
خودم را به عبيد زاكاني رساندم و پرسيدم: عبيد اين چه حكايت است كه بر ما اعتماد كرده نگهبان نگمارده اند؟
گفت: مي دانند كه به خود چنان مشغول شويم كه ندانيم در چاهيم يا چاله.
خواستم بپرسم اگر باشد در ميان ما كسي كه بداند و عزم بالا رفتن كند....
نپرسيده گفت: گر كسي از ما فيلش ياد هندوستان كند خود بهتر از هر نگهباني لنگش كشيم و به ته چاله باز گردانيم.

0 comments:

Post a Comment

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...